Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «عصر ایران»
2024-04-27@23:57:28 GMT

آخرین دستور یک فرمانده در حال شهادت

تاریخ انتشار: ۹ اسفند ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۸۴۳۲۹۳

عمران پستی هشتجین (معروف به عبدالله)، زاده نوزدهم آذر ۱۳۳۸ در هشتجین، از توابع شهرستان خلخال استان اردبیل است. وی از سال ۱۳۶۰ به عضویت سپاه پاسداران درآمد و در واحد اطلاعات و تحقیقات ستاد مرکزی سپاه مشغول به کار شد.

به گزارش ایسنا، وی در نبردهای فتح‌المبین و والفجر مقدماتی حضوری فعال داشت. خرداد سال ۱۳۶۲، بار دیگر به جبهه رفت.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

این بار به خاطر لیاقتی که در عملیات والفجر مقدماتی از خود نشان داده بود، از طرف فرمانده لشکر ۲۷، محمدابراهیم همت به سمت فرماندهی گردان حبیب بن مظاهر منصوب شد و مأمور به تشکیل مجدد این گردان شد.

وی سرانجام طی عملیات آبی- خاکی خیبر، روز نهم اسفندماه ۱۳۶۲ در جزیره مجنون جنوبی به شهادت رسید و پیکرش همچنان مفقود است.

ایثارگری فرمانده گردان حبیب بن مظاهر

همچنان که در گزارش لحظه‌به‌لحظه از رویدادهای نبرد (عملیات والفجر ۴)؛ به قلم راوی لشکر ۲۷ ثبت‌شده است، در ساعت شش و چهل‌وچهار دقیقه بامداد روز پنج‌شنبه، دوازدهم آبان ۱۳۶۲، عمران پستی؛ فرمانده گردان حبیب بن مظاهر به‌سختی مجروح شد.

علت مجروحیت فرمانده گردان حبیب، جلو نیامدن گردان سلمان فارسی در محور سمت چپ گردان حبیب، نرسیدن نیروهای گردان حضرت ابوالفضل (ع) لشکر ۳۱ عاشورا در سمت راست این گردان و همچنین مقاومت سرسختانه نیروهای دشمن در یکی از سنگرهای آتشبار دوشکا بود که شرایط را برای ادامه حضور رزمندگان گردان حبیب بر روی ارتفاع ۱۸۶۶ هرلحظه دشوارتر می‌کرد.

در آن لحظات سخت و نفس‌گیر، فرمانده گردان حبیب، مصمم شد سنگر تیربار دشمن را شخصاً منهدم کند.

عمران (عبدالله) پستی بعدها در تشریح آن واقعه گفته بود:

آن تیربار لعنتی دشمن؛ بدجوری داشت از بچه‌های گردان ما تلفات می‌گرفت. به چند نفر از بچه‌هایی که اطرافم بودند، گفتم بروید آتش آن تیربار را خاموش‌کنید. آن‌ها هم رفتند و با آر. پی. جی به سمت سنگر تیربار شلیک کردند، اما نتوانستند آن را از کار بیندازند.

بعثی‌ها متقابلاً به سمت آن بچه‌ها شلیک کردند که براثر همین اجرای آتش، چند نفر از آن‌ها شهید و یا مجروح شدند. مجدداً به چند نفر دیگر گفتم، بروید. آن‌ها هم بدون هیچ درنگی، رفتند اما آتش سنگین کالیبر دشمن، از همان ابتدا آن‌ها را زمین‌گیر کرد.

شهید عمران پستی سمت راست تصویر

احساس کردم این مأموریت، مأموریت سنگینی است و اجرای آن، کار بچه‌ها نیست. شخصاً معتقدم یک فرمانده باید در چنین موقعیت‌هایی، خودش دست‌به‌کار بشود. این شد که تصمیم خودم را گرفتم. بی‌سیم و دیگر وسایل انفرادی‌ام را تحویل بچه‌های همراهم دادم و گفتم «خودم می‌روم.» اگر نمی‌رفتم، چه‌بسا کل عملیات گردان ما را، همان یک موضع تیربار دشمن، فلج می‌کرد.

چندنفری آمدند تا مانع از عزیمت من بشوند. گفتند «برادر عبدالله؛ اجازه بده ما خودمان می‌رویم و این تیربار را خاموش می‌کنیم.» گفتم: «نه؛ شما همین‌جا بمانید.» بعد به همراه دو نفر از بچه‌های ادوات خمپاره ۶۰ گردان که اسلحه هم نداشتند، آماده شدیم تا به سمت آن سنگر تیربار برویم.

اسلحه خود را به یکی از آن دو نفر دادم و یک اسلحه دیگر هم تهیه کردم و به آن دیگری دادم. بعدازآن؛ با یک قبضه آر. پی. جی به سمت پشت سنگر تیربار راه افتادیم.

تا حوالی دو، سه متری آن سنگر، بااحتیاط پیش رفتیم. از همان‌جا شروع کردیم به پرتاب نارنجک دستی. هفت- هشت‌تا نارنجک انداختیم. متقابلاً بعثی‌های درون سنگر هم به سمت ما نارنجک انداختند. دوتا نارنجک اول را، یک‌طوری رد کردیم، اما سومین نارنجک، همراه با یک موشک آر. پی. جی، در بغل ما منفجر شد.

یک‌لحظه احساس کردم تمام بدنم آبکش شده، توی اون وانفسا و در حالت هوشیاری و بی‌هوشی، شنیدم که یکی فریاد زد «ای‌وای؛ برادر عبدالله شهید شد!» خود من هم احساس کردم دارم شهید می‌شوم، اما خیلی زود فهمیدم که نخیر؛ از این خبرها نیست.

در همان لحظات؛ بچه‌ها آمدند تا من را از آن معرکه نجات بدهند که بعثی‌های داخل آن سنگر تیربار، دوباره به سمت ما تیراندازی کردند. براثر این تیراندازی، یکی از بچه‌های مجروح، شهید شد. بعد هم بقیه نفرات، من را کشان‌کشان بردند و در پناه یک‌تخته سنگ بزرگی قراردادند، تا امدادگرها بیایند و زخم‌هایم را پانسمان کنند.

تعداد تیرها و ترکش‌ها آن‌قدر زیاد بود که یکی از آن‌ها، دست و کتفم را شکست. علاوه بر این؛ پاها، گردن و سر من هم به‌شدت مجروح شده بودند.

بی‌سیم‌چی‌ها و پیک‌ها آمدند و گفتند «حالا چه‌کار کنیم؟» گفتم «همگی شما باید از همین لحظه؛ در اختیار معاون‌های گردان باشید، تا وقتی‌که این عملیات تمام بشود.»

سید مجتبی گنجی؛ فرمانده گروهان یکم گردان حبیب نیز، منظری دیگر بر آن واقعه گشوده است:

در یک‌لحظه دیدم چند تیر به کتف و ترقوه عبدالله خورده و او را نقش بر زمین کرده است. سریع با بی‌سیم‌چی‌ام رفتم سروقت او. دیدم از نیم‌تنه بالایی بدن عبدالله، خون زیادی فوران می‌زند. خواستم کمکش کنم، گفت «سید؛ مرا رها کن و برو گروهانت را ببر بالا.» این کلمات را، هم با تحکم گفت و هم با التماس. تا خواستم توضیح بدهم، گفت «مگر من فرمانده شما نیستم؟ رهایم کنید و بروید جلو.»

منبع:

بابایی، گلعلی، کوهستان آتش، تهران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، نشر بیست‌وهفت، چاپ اول، ۱۳۹۹، صفحات ۷۸، ۵۲۸، ۵۲۹، ۵۳۰، ۵۳۱.

کانال عصر ایران در تلگرام

منبع: عصر ایران

کلیدواژه: دستور فرمانده فرمانده گردان حبیب سنگر تیربار

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.asriran.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «عصر ایران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۸۴۳۲۹۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

برگزاری آیین نخستین سالگرد شهید غیرت، حمیدرضا الداغی در سبزوار

    به گزارش خبرگزاری صداوسیما مرکز خراسان رضوی؛ جانشین فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی  در این مراسم گفت: تجلی بی‌نظیر شهید الداغی تمام کشور را به حرکت آورد، در یک لحظه خاص بصیرت و غیرت وی به حرکت درآمد و با وجود آنکه می‌دانست پای جانش در میان است، اما در دفاع از ناموس دیگران درنگ نکرد تا الگویی در این مسیر باشد.    سردارعلی فدوی افزود: با اراده حیدری رهبر معظم انقلاب و قوت سپاه اقدام کردیم و ننگ برای قدرت‌های مستکبر و شیطانی به بار آمد؛ و مضحکه همه دنیا شدند و این قدرت جمهوری اسلامی ایران است.   وی ادامه داد: عملیات وعده صادق، صهیونیست‌ها را مضحکه تمام جهان کرده است چنانکه هم اینک در فضای رسانه‌ای و اعتراف سران این رژیم نمایان است.   جانشین فرمانده کل سپاه در بخشی دیگر از سخنانش گفت:با وجود اینکه دشمنان از هر راهی عاجزانه التماس کردند جمهوری اسلامی اقدامی علیه صهیونیست‌ها نکند، اما در این عملیات تصمیم حیدری گرفته شد و سپاه پاسداران به مثابه یاوران و سربازان حیدر عمل کرد و آنها را به خفت نشاند.   وی اظهار کرد: هر وقت خبیثان صهیونیست بخواهند فرزندان انقلاب اسلامی را تهدید کنند، تنبیه می‌شوند، این قاعده جدید است که برقرار شده و دیگر نمی‌توانند از دست آن سالم به در بروند.   جانشین فرمانده کل سپاه گفت: شهید محمدرضا زاهدی در کنار همرزمان خود بار‌ها تا پای شهادت رفته و مجروح شده بود، ولی باز ایستاده و در همه جبهه‌ها سرافرازانه فرماندهی می‌کرد؛ شهادت او کولاک به پا کرد و دشمن با اقتدار تنبیه شد.   در این مراسم و بواسطه اجرای عملیات وعده صادق نشان عالی سربداران به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و به جانشین فرمانده کل سپاه پاسداران از سوی دانشگاه حکیم سبزواری اهدا شد.   سرود، سخنرانی، مرثیه‌سرایی و مداحی از دیگر بخش‌های آیین نخستین سالگرد شهادت شهید الداغی در سبزوار بود.   شهید الداغی هشتم اردیبهشت سال گذشته هنگامی که ۲ شرور در یکی از خیابان‌های سبزوار برای ۲ دختر جوان ایجاد مزاحمت کردند و قصد داشتند یکی از آنها را با خود ببرند، به دفاع از دختران برخاست که در درگیری با آن افراد شرور، از ناحیه سینه و پشت مورد ضربات متعدد چاقو قرار گرفت و به شهادت رسید.

دیگر خبرها

  • دو فوتی در واژگونی خودروی حامل سوخت قاچاق در بندرخمیر
  • شهادت ۲ فرمانده جماعت اسلامی لبنان در حمله رژیم صهیونیستی
  • فوت سرنشینان خودرو سوخت‌بر بر اثر واژگونی
  • واژگونی خودرو شوتی حامل سوخت قاچاق در بندرخمبر
  • علاقه عجیب شهید زین‌الدین به یک شهید
  • دستور رئیس کل دادگستری آذربایجان غربی به دادستانها و فرمانده نیروی انتظامی
  • مراسم سومین سالگرد شهادت سردار حجازی برگزار شد
  • دشمن با اقتدار تنبیه شد
  • برگزاری آیین نخستین سالگرد شهید غیرت، حمیدرضا الداغی در سبزوار
  • تجلیل جانشین فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از شهید غیرت